پنج ابرچالش دنیامالی در وزارت ورزش و جوانان
به گزارش نماد اقتصاد، محسن مصدق روزنامه نگار ورزشی در یادداشتی به پنج ابرچالش دنیامالی در وزارت ورزش و جوانان پرداخته که به شرح ذیل است:
۱- مدیران میانی بی انگیزه و منفعت طلب
امروز احمد دنیامالی در حالی وزارت ورزش و جوانان را تحویل می گیرد که باید بداند وضعیت وزارت ورزش وضعیت مطلوبی نیست. او وزارتخانه ای را تحویل گرفته که حتی بذل و بخشش کیومرث هاشمی هم مرهمی بر زخم های بی پایان آن نشد. حقوق و مزایای پایین و تلاش برای کسب صندلی ها بدون برنامه و خروجی مشخص، محصول این وضعیت نامطلوب است. کسی به کسی پاسخگو نیست و اکثر مدیران فعلی و اسبق این وزارتخانه به دنبال فرار به فدراسیون ها هستند. انفعال و فقدان نقشه ی راه در مدیریت ها بیداد می کند و اگر همین اخبار دید و بازدید هاشمی از پیشکسوتان نبود، سایت خبری وزارتخانه را غبار بی خبری فرا می گرفت. دنیامالی وزارتخانه ای را تحویل گرفته که مدیران میانی اش به نقطه صفر بی انگیزگی رسیده اند، نه فکری دارند و نه دیگر اراده ای برای کار، این موضوعی است که او به زودی متوجه خواهد شد.
۲- شرکت توسعه و تجهیز اماکن ورزشی (البته نگارنده با توصیف دیگری از این شرکت یاد کرده که ما از آن عبور میکنیم)
حمید سجادی قبل از رأی اعتمادش از مجلس، خبر از تعطیلی اش داد و کیومرث هاشمی هم قول داد اوضاع این شرکت را سامان بخشد. آنها نه تنها چنین نکردند بلکه مانند گوشت قربانی، آن را به گزینه مدنظر مدیران نهاد ریاست جمهوری تقدیم کردند. عاصم یوسفی تهیه کننده ای که شرکت را سهامی رفقا کرد و طلا هم که خود را بالاتر از وزیر می دانست. نتیجه آنکه این شرکت نه تنها وضعیتش اصلاح نشد که بدتر شد. امروز به محلی برای جولان غیرمتخصص هایی تبدیل شده که نه تنها به دنبال توسعه ورزش نیستند که به دنبال زدن تیرخلاص به سرمایه گذارانی هستند که ورزش را برای سرمایه گذاری انتخاب کرده اند. توسعه ورزش آخرین اولویت آنان است و نگاه مخربشان ورزش را به گوشه رینگ برده است. نتیجه آنکه باید دید سرنوشت این شرکت که به نفس نفس افتاده در دوره دنیامالی چه خواهد شد.
۳- ادارات کل استانی بی برنامه و سیاست زده
دنیامالی که از روز گذشته شاهد تماس نمایندگان و دوستان برای سفارش افراد جهت تصدی پست مدیرکل استان ها بوده باید بداند که ادارات کل ورزش و جوانان استان ها، گوشت های قربانی برای اهدای پست به جاماندگان سیاسی این حزب و آن جریان سیاسی نیستند. البته او اگر پست مدیرکلی ادارات کل ورزش و جوانان استان ها را به سفارش این و آن هبه کند، کاری خلاف گذشتگان نکرده است. میراثی که در دوره سلطانی فر و با ورود مدیران سفارشی میراث فرهنگی و برخی سیاسیون دیگر به اوج رسید و متأسفانه هنوز ادامه دارد. دنیامالی باید بداند تداوم این رویه به معنای تداوم بی برنامگی در ورزش استان هاست. او طبیعتا شناختی ندارد ولی انقدر باهوش است که بداند بی برنامگی و سیاست زدگی کمر ورزش استان ها و شهرستان ها را شکسته و آن را به حیاط خلوت چهره های سیاسی تبدیل کرده است.
۴- فدراسیون های بی برنامه و مدعی
در میان ابرچالش ها، موضوع بلاتکلیفی و روزمرگی فدراسیون ها موضوع حساس تری است. اکنون این سوال برای افکار عمومی مطرح است که اگر قرار است ما تا ابد دو یا سه رشته مدال آور در المپیک داشته باشیم، این همه هزینه و سر و صدا برای بسیاری از فدراسیون ها چیست. تا کی قرار است شاهد تلف شدن وقت و هزینه توسط فدراسیون ها باشیم. فدراسیون هایی که برنامه ای برای توسعه ندارند و صرفا از یک سفر به سفری دیگر منتقل می شوند. در این میان برخی فدراسیون ها سال هاست که تعطیلند و اگر مناسبات تقویم نبود که آنها با تبریک و تسلیتشان ابراز وجود کنند، احتمالا همگان وجود چنین فدراسیون هایی را فراموش می کردند.
۵- انباشت پروژه های نیمه تمام عمرانی
هزاران پروژه نیمه تمام در سراسر کشور از چالش های اصلی پیش روی احمد دنیامالی است.
پروژه هایی که برخی از آنها پیشرفت از ده تا بیست درصدی داشته اند و مشخص نیست با چه منابع و اعتباراتی قرار است به سرانجام برسند. اما نکته مهم تر از اتمام پروژه ها، کیفیت و واقعیت های مرتبط با این اماکن است. اماکنی که احداثشان با فناوری چند دهه (و شاید نیم قرن) قبل انجام شده و فرض محال حتی اگر به سرانجام هم برسند مشخص نیست چه کمکی به توسعه ورزش علی الخصوص در بخش قهرمانی و حرفه ای کشور خواهند کرد. آنهم در شرایطی که کشورهای در حال توسعه ی منطقه ( کشورهای توسعه یافته به کنار) به سطحی شگفت انگیز از اماکن و زیرساخت های ورزشی دست یافته اند و ما کمامان به دنبال یک زمین چمن با کیفیت با ابعاد صد در هفتاد برای برگزاری بازی های تیم ملی فوتبال مان هستیم!